ما مدیون ملکه الیزابت هستیم
بسیاری از پروتستان های برجسته در ایام فرمانروایی ماری مجبور به ترک انگلستان شده بودند. برخی از آنان در شهرهایی چون زوریخ و ژنو می زیستند و خواهان اصلاحات ریشه دار تری نسبت به اصلاحاتی بودند که در کتاب دعای عمومی منتشر شده در سال ۱۵۵۲، منعکس شده و در زمان پادشاهی ادوارد ششم انجام گرفته بود.
وفاداری به قوانین و نهادهای مستقر
چکیده:
بسیاری از پروتستان های برجسته در ایام فرمانروایی ماری مجبور به ترک انگلستان شده بودند. برخی از آنان در شهرهایی چون زوریخ و ژنو می زیستند و خواهان اصلاحات ریشه دار تری نسبت به اصلاحاتی بودند که در کتاب دعای عمومی منتشر شده در سال ۱۵۵۲، منعکس شده و در زمان پادشاهی ادوارد ششم انجام گرفته بود.
تعداد کلمات: 1390 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
بسیاری از پروتستان های برجسته در ایام فرمانروایی ماری مجبور به ترک انگلستان شده بودند. برخی از آنان در شهرهایی چون زوریخ و ژنو می زیستند و خواهان اصلاحات ریشه دار تری نسبت به اصلاحاتی بودند که در کتاب دعای عمومی منتشر شده در سال ۱۵۵۲، منعکس شده و در زمان پادشاهی ادوارد ششم انجام گرفته بود.
تعداد کلمات: 1390 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
نویسنده: تونی لِین
ترجمه: روبرت آسریان
ترجمه: روبرت آسریان
هنگامی که ماری تودور در سال ۱۵۵۸ درگذشت، الیزابت اول به جای او بر تخت نشست. یک سال پس از آن، نظامی مذهبی برقرار شد که در واقع، نوعی مصالحه جویی و اعتدال گرایی محسوب می شد. خود الیزابت خواهان انجام گرفتن اصلاح دینی به شکلی محافظه کارانه تر بود که در آن امکان باقی ماندن برخی از عناصر ایمان کاتولیکی نیز وجود داشته باشد. اما وی برای تحقق این امر با مشکل روبه رو شد. روحانیون کاتولیکی که از دوران ماری باقی مانده بودند، دیگر به هیچ وجه نمی توانستند تأثیر و تثبیت و تعالیم پروتستان را بپذیرند. از سوی دیگر، بسیاری از پروتستان های برجسته در ایام فرمانروایی ماری مجبور به ترک انگلستان شده بودند. برخی از آنان در شهرهایی چون زوریخ و ژنو می زیستند و خواهان اصلاحات ریشه دار تری نسبت به اصلاحاتی بودند که در کتاب دعای عمومی منتشر شده در سال ۱۵۵۲، منعکس شده و در زمان پادشاهی ادوارد ششم انجام گرفته بود. در سال ۱۵۵۹ نظام مذهبی تثبیت شده از سوی الیزابت، بسیار شبیه به نظام مذهبی ای بود که در سال ۱۵۵۲ وجود داشت. از نظر الیزابت، حد نهایی اصلاحات دینی تا همین حد مجاز بود و وی اصلاحات بیشتر را نمی توانست بپذیرد. اما برخی از استفانی که جدیدا به منصب اسقفی منصوب شده بودند، اصلاحات انجام شده را حداقل اصلاحاتی می دانستند که باید انجام می گرفت. یکی از اسقفان برجسته به نام جان جولا که از نظام مذهبی برقرار شده از سوی الیزابت در برابر کلیسای کاتولیک روم دفاع می کرد، این نظام مذهبی را «نظام طلایی اعتدال» نامید. وی بر این باور بود که در زمان مناسب، اصلاحات دینی بیشتری انجام خواهد شد و کسانی که با این اصلاحات مخالفت می کنند، کسانی هستند که «فریاد می زنند نصف از کل بهتر است.
از طرفی همه پروتستانها برای پذیرش نظام مذهبی تعیین شده از سوی ملکه الیزابت آمادگی نداشتند. برخی از آنان و مخصوصا کسانی که در دوران زمامداری ملکه ماری در ژنو زندگی کرده بودند، بر انجام شدن اصلاحات بیشتر پافشاری می کردند و در برخی موارد، به هیچ وجه با نظام موجود همنوایی و توافق نشان نمی دادند. آنان در ژنو آموخته بودند که ضرورتی ندارد کلیسا تحت تسلط دولت قرار داشته باشد. این گروه، با عنوان «پاک دینان» شناخته می شدند. اینان گروهی از اعضای کلیسای انگلستان بودند که خواهان اصلاحات بیشتر در این کلیسا بودند، اما به هیچ وجه قصد نداشتند این کلیسا را ترک کنند یا کلیسایی دیگر در انگلستان به وجود آورند. در اواخر دوران زمامداری الیزابت، نگرش نوینی در کلیسای انگلستان پدید آمد. برخی از رهبران جدید آن، نظام مذهبی عصر الیزابت را نه تنها به عنوان شکلی پذیرفته شده از پروتستانیسم، بلکه مطلوب ترین شکل آن می دانستند. مهم ترین مدافع این نگرش، ریچارد هوکرا بود. در حالی که جول مدافع اصلی نظام مذهبی الیزابت در برابر کلیسای کاتولیک روم محسوب می شد هوکر مهم ترین مدافع آن در برابر پاک دینان بود.
بیشتر بخوانید : آگوستین پدر الاهیات لاتین
ریچارد هوکر در سال ۱۵۵۴ در نزدیکی اکسیر چشم به جهان گشود و تحصیلات ابتدایی اش را در همانجا گذراند. پس از آن، جول که با عموی او در زوریخ دوستانی صمیمی بودند، وی را تحت حمایت خود گرفت و فرصت تحصیل را برای او در کالج کورپوس کریستی" آکسفورد فراهم ساخت. وی پس از مدت زمانی، عضو هیأت امنا این کالج شد. در سال ۱۵۸۵ بنا به سفارش اسقف اعظم، که هوکر معلم وی بود، او مشغول موعظه در برج لندن شد. پیش از وی، فردی به نام والتر تراورس که جزو پاک دینان محسوب می شد، در آنجا مشغول موعظه بود، اما به دلیل باورهای پاک دینانه اش تصمیم گرفته شده بود که وی را از موعظه در آنجا منع کنند. با این حال، تراورس به خدمت خود در برج لندن ادامه داد، منتها صبحها هوکر و بعد از ظهرها تراورس در آنجا موعظه میکرد. نتیجه چنین وضعیتی این بود که در موعظه های صبح، تعالیم کلیسای کانتربوری و در بعد از ظهر تعالیم کلیسای ژنو داده می شد. هوکر در سال ۱۵۹۱ به خدمت خود در برج لندن خاتمه داد و در ویلتشایر ساکن شد، اما احتمالا در آنجا هیچ خدمت روحانی انجام نداد. وی در سال ۱۶۰۰ چشم از جهان فروبست.
هنگامی که ماری تودور در سال ۱۵۵۸ درگذشت، الیزابت اول به جای او بر تخت نشست. یک سال پس از آن، نظامی مذهبی برقرار شد که در واقع، نوعی مصالحه جویی و اعتدال گرایی محسوب می شد. خود الیزابت خواهان انجام گرفتن اصلاح دینی به شکلی محافظه کارانه تر بود که در آن امکان باقی ماندن برخی از عناصر ایمان کاتولیکی نیز وجود داشته باشد. اما وی برای تحقق این امر با مشکل روبه رو شد. روحانیون کاتولیکی که از دوران ماری باقی مانده بودند، دیگر به هیچ وجه نمی توانستند تأثیر و تثبیت و تعالیم پروتستان را بپذیرند. از سوی دیگر، بسیاری از پروتستان های برجسته در ایام فرمانروایی ماری مجبور به ترک انگلستان شده بودند. برخی از آنان در شهرهایی چون زوریخ و ژنو می زیستند و خواهان اصلاحات ریشه دار تری نسبت به اصلاحاتی بودند که در کتاب دعای عمومی منتشر شده در سال ۱۵۵۲، منعکس شده و در زمان پادشاهی ادوارد ششم انجام گرفته بود.
هوگر تنها یک اثر به نگارش در آورد که قوانین کلیسایی نام دارد. این اثر مشتمل بر هشت کتاب است که از این میان تنها پنج کتاب در دوران حیات هوکر انتشار یافتند و تنها در سال ۱۶۶۲ بود که هشت کتاب به شکل کامل منتشر شدند. اما گفته می شود در سه کتابی که پس از مرگ وی منتشر شد، اصلاحاتی از سوی کلیسای انگلستان صورت گرفته است.
به طور کلی، یکی از مواردی که جنبش اصلاح دینی در اعتراض علیه آن آغاز شد، مخالفت با نفوذ فلسفه ارسطویی بر الهیات بود. اما در نیمه دوم قرن شانزدهم فلسفه ارسطویی، الهیات پروتستان را نیز عمیقا تحت تأثیر خود قرار داد. هوکر از ستایندگان پرشور ارسطو بود و از آراء توماس آکویناس ، دیگر ستاینده ارسطو، تأثیر زیادی گرفته بود.
هوکر در مورد نقش و قدرت پادشاه در کلیسای انگلستان، به هیچ وجه احساس ترس و واهمه نمی کرد. هم کاتولیک های رومی (به جهت وفادار بودن به اقتدار پاپ) و هم پاک دینان به جهت وفادار بودن به اقتدار کتاب مقدس و نیز پیوندهایشان با دیگر کلیساهای اصلاح شده در تمام جهان)، مسئله قدرت پادشاه یا ملکه انگلستان بر کلیسا را زیر سؤال می بردند. اما شعار هوکر این بود که «ما همه چیز خود را مدیون نیکویی خدا و سپس خادم او، ملکه الیزابت هستیم.
پاک دینان، مخالف بسیاری از مراسم و اعمال سنتی کلیسای کاتولیک بودند که هنوز در کلیسای انگلستان باقی مانده بود، مانند اختیارات ویژه اسقفان و پوشیدن ردای سفید از سوی کشیشان. آنان بر این باور بودند که کتاب مقدس راهنمای کاملی برای حیات کلیسایی در کلیت آن است و هیچ مراسمی را نباید در کلیسا به جا آورد که در کتاب مقدس ذکری از آن نشده باشد. هوکر در این مورد، بیشتر طرفدار نگرش لوتری بود و می گفت هیچ مراسمی که بر خلاف کتاب مقدس باشد، نباید برگزار شود. وی این نظر را که کتاب مقدس دستورالعمل کاملی برای امور جزئی و مراسم کلیسایی در اختیار ما گذاشته است، رد می کرد. وی استدلال می کرد که وجود قوانین و احکام کلیسایی را می توان بر اساس بنیانهای دیگری به جز کتاب مقدس، مانند عقل یا سنت توجیه کرد.
قوانین مربوط به انسانها، ملاکها و معیارهایی هستند که در مورد انسانها به کار گرفته می شوند و رفتارهای انسانی را تنظیم می کنند. این قوانین را می توان به دو گروه تقسیم کرد که عبارتند از: قانون خدا و قانون طبیعت. قوانینی که مربوط به انسان ها هستند، باید مطابق با قوانین کلی طبیعت باشند و نباید با هیچ اصل و قانونی که در کتاب مقدس وجود دارد، تضاد داشته باشند. (قوانین کلیسایی ۲۰۹ : ۳ )
در این مورد ما نباید به آنچه تجربه تاریخی آن را تأیید کرده و کل کلیسا نیز پیوسته آن را به جا آورده است، به نظر تحقیر بنگریم و آن را کوچک بشماریم؛ زیرا تجربه نشان داده است که عدول از این سنن عواقب چندان خوشایندی در بر ندارد... آنچه جدید است، در معرض داوری و قضاوت قرار می گیرد و همواره این ترس وجود دارد که از این داوری سربلند بیرون نیاید. و پیش از داوری و قضاوت در مورد یک امر، هرچقدر هم آن امر نیکو به نظر آید و امیدواری زیادی در مورد آن وجود داشته باشد، اگر از آزمون داوری سربلند بیرون نیاید، هیچ انسانی بدان اعتماد نخواهد کرد. بنابراین، در قلمرو امور کلیسایی، امور اندکی می توان یافت که بدین سان، نیکوییشان اثبات شده باشد و در طی قرون متمادی درستی آنها بر همگان محقق شده باشد. (قوانین کلیسایی ۱ : ۷ : ۵، ۳ )
در مجموع، هوکر فردی بود که به قوانین حاکم و نهادهای مستقر اعتقاد داشت و در پی آن بود تا از شرایط حاکم دفاع نماید. موضوع بحث انگیز این است که آیا حمایت هوکر از نظام مذهبی عصر الیزابت به جهت غالب و حاکم بودن این نظام در عصر وی بوده است؟ البته مشخص است که هوکر هرگز یک اصلاحگر نبود. دیدگاه الهیاتی او با دیدگاه کالونیستی چول، تفاوت چندانی نداشت، اما روحیه این دو شخص کاملا از همدیگر متفاوت بود.
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)
هنگامی که ماری تودور در سال ۱۵۵۸ درگذشت، الیزابت اول به جای او بر تخت نشست. یک سال پس از آن، نظامی مذهبی برقرار شد که در واقع، نوعی مصالحه جویی و اعتدال گرایی محسوب می شد. خود الیزابت خواهان انجام گرفتن اصلاح دینی به شکلی محافظه کارانه تر بود که در آن امکان باقی ماندن برخی از عناصر ایمان کاتولیکی نیز وجود داشته باشد. اما وی برای تحقق این امر با مشکل روبه رو شد. روحانیون کاتولیکی که از دوران ماری باقی مانده بودند، دیگر به هیچ وجه نمی توانستند تأثیر و تثبیت و تعالیم پروتستان را بپذیرند. از سوی دیگر، بسیاری از پروتستان های برجسته در ایام فرمانروایی ماری مجبور به ترک انگلستان شده بودند. برخی از آنان در شهرهایی چون زوریخ و ژنو می زیستند و خواهان اصلاحات ریشه دار تری نسبت به اصلاحاتی بودند که در کتاب دعای عمومی منتشر شده در سال ۱۵۵۲، منعکس شده و در زمان پادشاهی ادوارد ششم انجام گرفته بود.
هوگر تنها یک اثر به نگارش در آورد که قوانین کلیسایی نام دارد. این اثر مشتمل بر هشت کتاب است که از این میان تنها پنج کتاب در دوران حیات هوکر انتشار یافتند و تنها در سال ۱۶۶۲ بود که هشت کتاب به شکل کامل منتشر شدند. اما گفته می شود در سه کتابی که پس از مرگ وی منتشر شد، اصلاحاتی از سوی کلیسای انگلستان صورت گرفته است.
به طور کلی، یکی از مواردی که جنبش اصلاح دینی در اعتراض علیه آن آغاز شد، مخالفت با نفوذ فلسفه ارسطویی بر الهیات بود. اما در نیمه دوم قرن شانزدهم فلسفه ارسطویی، الهیات پروتستان را نیز عمیقا تحت تأثیر خود قرار داد. هوکر از ستایندگان پرشور ارسطو بود و از آراء توماس آکویناس ، دیگر ستاینده ارسطو، تأثیر زیادی گرفته بود.
هوکر در مورد نقش و قدرت پادشاه در کلیسای انگلستان، به هیچ وجه احساس ترس و واهمه نمی کرد. هم کاتولیک های رومی (به جهت وفادار بودن به اقتدار پاپ) و هم پاک دینان به جهت وفادار بودن به اقتدار کتاب مقدس و نیز پیوندهایشان با دیگر کلیساهای اصلاح شده در تمام جهان)، مسئله قدرت پادشاه یا ملکه انگلستان بر کلیسا را زیر سؤال می بردند. اما شعار هوکر این بود که «ما همه چیز خود را مدیون نیکویی خدا و سپس خادم او، ملکه الیزابت هستیم.
پاک دینان، مخالف بسیاری از مراسم و اعمال سنتی کلیسای کاتولیک بودند که هنوز در کلیسای انگلستان باقی مانده بود، مانند اختیارات ویژه اسقفان و پوشیدن ردای سفید از سوی کشیشان. آنان بر این باور بودند که کتاب مقدس راهنمای کاملی برای حیات کلیسایی در کلیت آن است و هیچ مراسمی را نباید در کلیسا به جا آورد که در کتاب مقدس ذکری از آن نشده باشد. هوکر در این مورد، بیشتر طرفدار نگرش لوتری بود و می گفت هیچ مراسمی که بر خلاف کتاب مقدس باشد، نباید برگزار شود. وی این نظر را که کتاب مقدس دستورالعمل کاملی برای امور جزئی و مراسم کلیسایی در اختیار ما گذاشته است، رد می کرد. وی استدلال می کرد که وجود قوانین و احکام کلیسایی را می توان بر اساس بنیانهای دیگری به جز کتاب مقدس، مانند عقل یا سنت توجیه کرد.
قوانین مربوط به انسانها، ملاکها و معیارهایی هستند که در مورد انسانها به کار گرفته می شوند و رفتارهای انسانی را تنظیم می کنند. این قوانین را می توان به دو گروه تقسیم کرد که عبارتند از: قانون خدا و قانون طبیعت. قوانینی که مربوط به انسان ها هستند، باید مطابق با قوانین کلی طبیعت باشند و نباید با هیچ اصل و قانونی که در کتاب مقدس وجود دارد، تضاد داشته باشند. (قوانین کلیسایی ۲۰۹ : ۳ )
در این مورد ما نباید به آنچه تجربه تاریخی آن را تأیید کرده و کل کلیسا نیز پیوسته آن را به جا آورده است، به نظر تحقیر بنگریم و آن را کوچک بشماریم؛ زیرا تجربه نشان داده است که عدول از این سنن عواقب چندان خوشایندی در بر ندارد... آنچه جدید است، در معرض داوری و قضاوت قرار می گیرد و همواره این ترس وجود دارد که از این داوری سربلند بیرون نیاید. و پیش از داوری و قضاوت در مورد یک امر، هرچقدر هم آن امر نیکو به نظر آید و امیدواری زیادی در مورد آن وجود داشته باشد، اگر از آزمون داوری سربلند بیرون نیاید، هیچ انسانی بدان اعتماد نخواهد کرد. بنابراین، در قلمرو امور کلیسایی، امور اندکی می توان یافت که بدین سان، نیکوییشان اثبات شده باشد و در طی قرون متمادی درستی آنها بر همگان محقق شده باشد. (قوانین کلیسایی ۱ : ۷ : ۵، ۳ )
در مجموع، هوکر فردی بود که به قوانین حاکم و نهادهای مستقر اعتقاد داشت و در پی آن بود تا از شرایط حاکم دفاع نماید. موضوع بحث انگیز این است که آیا حمایت هوکر از نظام مذهبی عصر الیزابت به جهت غالب و حاکم بودن این نظام در عصر وی بوده است؟ البته مشخص است که هوکر هرگز یک اصلاحگر نبود. دیدگاه الهیاتی او با دیدگاه کالونیستی چول، تفاوت چندانی نداشت، اما روحیه این دو شخص کاملا از همدیگر متفاوت بود.
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)
بیشتر بخوانید :
شورای واتیکان دوم
سورن کییرکگارد و تفسیر او از رابطه انسان با خدا
شورای واتیکان اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}